غزلی به مناسبت روز معلم
روزت گرامی باد ای شمع فروزان ای باغبان غنچه های شاد ایران
این روزگاران سخت طوفانی ست دریا ای ناخدای ِچابکِ ،دریای طوفان
گل بچه ها شادند و در فکر شنا یند دلهای مادر و پدر اما پریشان
طوفان و دریا گر کند تهدید ایشان فوری به دریا می زنی با عشق و ایمان
گاهی سیاوش وار در آتش روی تا سوزی برای بچه ها چون شمع سوزان
در سیستان دیوار اگر آوار گردد از بهر حفظ بچه ها بر کف نهی جان*
گاهی به رغبت کلیه ات اهدا نمایی کامل کنی ایثار چون مرد سپاهان*
هستی چو امّید زاده در ایران تو عاشق خونی تو جاری دایما در قلب و شریان*
در دشت ایران می فشانی بذر دانش گل بوته ی دانش نشانی، همچو دهقان
مهرت معلم بر دلم بنشسته ثابت بر آسمانی صاف چون خورشید رخشان
گاهی درون سینه ات لبریز از غم اما میان بچه ها شادی وخندان
تکریم شغلت نی بشر ،یزدان نموده « نون والقلم» خود شاهدی زآیات قرآن*
دیوی نگین نامت ار از تو رباید شیطان کجا لایق شود تخت سلیمان؟
گر نامعلم حرمتت مخدوش سازد رانی چو خس با موج خشم ،حیوان زنجان*
این ذوالفقاری فخرها دارد به شغلش ار چه ندارد سکّه ها در بانک و همیان
12/2/1395 دبیرستان شهید باهنر عشق آباد حسین ذوالفقاری
:: بازدید از این مطلب : 774
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0